خاطرات یک مدیر خاطره 2: حمل و نقل (سلسله خاطرات حمید باقری ازمدیران ومدرسان سازمان حج وزیارت)
عنوان:حمل ونقل
در سال 81 بعنوان یکی از اعضای حمل ونقل درون شهری به حج و تمتع اعزام گردیم.این در حالی بود که حمل ونقل درون شهری به تازگی تصویب و بجای آنکه 100 ریال به هر زائر بدهند که شاید بتواند بیش از 10 بار به حرم مشرف شود ،حمل ونقل درون شهری 24 ساعته در خدمت زائرین بود .البته کار بسیار دشواری بود کارشبانه روزی و شیفت ها هر روز دو شیفت 8 ساعت یعنی 16 ساعت آنهم در جاهایی مانند نفق(تونل سوق الصغیر) یادم نمی رفت ابتدای شیفت با لباس تمیز شروع بکارمی کردیم و آخر شیفت قشری از روغن بر پوست و لباس ما نشسته بود .حالا آسیب به گوشمان در اثر صدای بوقهای ممتد و صدای جت های هواکش ،یا چقدر دود به داخل ریه هامان رفته بود خدا می داند .در آن هوای گرم تونل همراه با دود و سر وصدا و کار 16 ساعته یا گاهی بیشتر و استراحت کم،صبر ایوب می خواست که بحمدالله خداوند عنایت می کرد و امور رتق و فتق می شد.اما روزی سر بازی سعودی با موتور سیکلت خود راه را بست و زائرین بعد از نماز در تونل تجمع کرده بودند به وی اعتراض کردم و او با دودست به سینه من کوبید تحمل کردم و با او درگیر نشد م اما موتورش را از سر راه برداشتم و در حال انتقال موتورش به زمین افتاد. او بسیار ناراحت شد و بیسیم زدتا گاردشان بیاید و بازداشت کنند که یک افسر سعودی رسید و ظاهرا" با من برخورد تندی کرد.او مرا سوار یک سواری کمری کرد تا به بازداشتگاه ببرد در طول راه لحن او عوض شد و نهایتا" فهمیدم که شیعه است و قصد کمک کردن به مرا دارد. مرا نصیحت کرد وکمکم کرد. با توجه به اینکه عربی را راحت صحبت میکردیم، رفیق شدیم وبا چارچوب مسائل امنیتی با وی بیشتر معاشرت کردم. وی معمولا به ایستگاه ما سرکشی میکرد. در آنسال هر موقع مشکلی در بعضی ایستگاههای حمل ونقل توسط پلیس ایجاد می شد ،او در حد توان به ما کمک می کرد.